چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

شنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۸۹

تمام رعدها و برقها آنجاست.اسماعیل وفا


تمام رعدها و برقها آنجاست
اسماعیل وفا
اگر چه هیچ رعدی نیست
برقی نیست
بارانی!
اگر چه هیچ بانگی نیست
بادی نیست
توفانی!
[در اینجائی که ما هستیم
پر امید یا نومید
نشسته، خسته وبشکسته پر چانه!
و یا بیداروبس ستواروبس خاموش و فرزانه]
در اینجا ای رفیقان هیچ چیزی نی ازینها
پیشتر بوده،
و یا اینکه ازاینها بعد ترها میشود پیدا،
در اینجا و دراینجاها
نه درپاریس یا لندن و یا بیدرکجا هائی
که سی سالست میپوئیم و میجوئیم
ومیگوئیم ومیخشکیم و میروئیم
گذرگاهان رعد و آذرخش بام ایران نیست
گرامی مطلع زاینده ی خورشید تابان نیست،
اگر رعد و اگر برقی و توفانی ،
اگر خورشید تابانی
نمیدانم چه وقت و کی؟ ولی دانم که بی تردید
در ایرانست و تهرانست
ودر تبریز و یزد و اصفهان مشهد وخاش و سروانست
و درگیلان و کردستان وکاشان و بلوچستان و کرمانست
و در هر کوره ده هر شهر
ازا مواج خزرتا ساحل دریای عمانست
در آنجائی که امواج بزرگ ملت ایران
چه در زنجیر یا آزاد
خروشان و غریوانست.


اگر چه هیچ رعدی نیست
برقی نیست
بارانی
تمام رعدها و برقها آنجاست
و گر که رعد و برقی نیست ایندم،
بی گمان در آسمانی واقعی
با ریشه هایش در درون خاک و مردم زاده خواهد شد
و یک دریا ی بی پایان جهنم
بر سر و بنیان استبداد خواهد ریخت.
اسماعیل وفا
پانزده می دو هزار و ده